معلم عاشق

درباره معلمی

معلم عاشق

درباره معلمی

توانایی چیست ؟

 

در گذشته خوانده بودیم توان بود هرکه دانا بود اما هرگز معلمانمان به ما نیاموخته بودند که توانا کیست وما هم فکر می کردیم توانا کسی است که پول بیشتر ، هوش بیشتر و یا زوربیشتر دارد اما درجایی خواندم که کسی توانایی را در چیز هایی دیگر دیده بود ومن با الهام از او نکاتی به آن افزودم امیدوارم موثرومفید واقع افتد :

-تفکر مثبت توانایی است

-شادمانی توانایی است

-شخصیت توانایی است

-مهارت توانایی است

-دانایی توانایی است

-ایمان توانایی است

-اعتماد به نفس توانایی است

-شور وشوق تواناسیی است

-قابل اعتماد بودن توانایی است

-شهامت توانایی است

-بخشودن توانایی است

-وقت شناسی توانایی است

-پول توانایی است

-تندرستی توانایی است

-خوی خوش توانایی است

-ادب توانایی است

-عقل وشعور توانایی است

-وقار توانایی است

-صداقت وخلوص نیت توانایی است

-خلاقیت توانایی است

-حافظه نیرومند توانایی است

-نظم وترتیب توانایی است

-درک صحیح توانایی است

-سادگی توانایی اس

-پشتکار توانایی است

-آگاهی توانایی است

-دوست داشتن توانایی است

-مطالعه مداوم توانایی است

-یادگیری مداوم توانایی است

-یاد دادن توانایی است

-تیز بینی توانایی است

-خواندن وسواد توانایی است            

-نوشتن توانایی است

-سرعت انجام کار توانایی است

- سر عت درک مطلب توانایی است

-خوب سخن گفتن توانایی است

-دقت توانایی است

-خوب گوش دادن توانایی است

-صراحت توانایی است

-سکوت توانایی است

-آرامش توانایی است

-صبوری توانایی است

-گذشت توانایی است

-سلامت توانایی است

-زیبایی توانایی است

-صوت خوب توانایی است

-سیرت خوب توانایی است

با الهام از همان نوشته بود که زیبایی رانیز اینگونه ردیف کردم :

-زیبایی حقیقت است

-حقیقت زیباست

-خداوند زیباست وزیبایی را دوست دارد

-نور زیباست

-هنر کارگاه تبدیل زشتی به زیبایی است

-زندگی زیباست

-عشق زیباست

-تناسب زیباست

-صداقت زیباست

-تناسب زیباست

-سکوت زیباست

-شادی زیباست

-جهان آکنده از زیبایی است

-مهربانی زیباست

-گل زیباست

-شفافیت زیباست

-شعر زیباست

-روشنایی زیباست

-زیبایی لطف ومهربانی است

-زیبایی مظهر قدرت و هیبت است

-مادر مظهر زیبایی است

-زیبایی نجوایی است ملایم در گوش اوبا روح ما سخن می گوید

-زیبایی همراه با بهار بربلند ها خیمه می زند

-زیبایی قلبی است شعله ور

-زیبایی ابدیت است

-زیبایی برپایه نظم استوار است

-زیبایی حذف زوائد است

-موسقی زیباست

-شکوه وقدرت زیباست

-رقص زیباست

-اخلاق نیکو زیباست

-بوی خوش زیباست

-زیبایی آفریننده عشق است

-عشق آفریننده زیبایی است

-عشق مادر زیبایی است

-دلاوری وشجاعت زیباست

-خلاقیت زیباست

-زیبایی لذتی است که وجود خارجی یافته است

-زیبایی از هوش بالا تراست

-زیبایی مقصود هوش ومنبع هنر است

-اگر زندگی زیبا بود به هوش احتیاجی نداشت

ولی اگر همه هوش بود لازم  می بود برای زیبا شدن بکوشد

 

معلم خوبم ،و تو ادامه دادی ،

 

((پرندگان سینه سرخ خواندند و خواندند و خواندند ،

اما تو معلم ادامه دادی

در آخرین ساعت روز

آخرین ساعت روز

آخرین زنگ به صدا در آمد ،

اما تو معلم

ادامه دادی

گلهای شمعدانی

روی تاقچه ی پنجره ه ها

همه مردند

اما تو معلم

ادامه دادی))

آلبر ت کو لوم

روزی چون شبی تیره وتار شد اما تو چراغ های کلاس را روشن کردی

یادم آمد و کاغذ های روی میزت را به هم ریخت

اما تو فقط

پنجره را بستی

درختان کج و راست می شدند

گویی که ما را فرا می خواندند0000

اما تو گفتی :

((صفحه 67 را بیاورید))

 معلم خوبم تورا دوست دارم و ولی گویا فراموش  می کنی گاهی که من کودکم و یک ساعت ونیم نمی توانم به حرف های تو گوش دهم

معلم خوبم می دانم تو فراموش کرده ای که یک ربع پیش زنگ خورده و همه هم کلاسی های من به خانه هم رسیده اند

خوب خوبم معلم عزیزم می دانم که تو شغلت مقدس است ولی هرگز خودت را مقدس نشمرده اید وبارها گفته اید چشمان نیز بینتان را می ستایم تا عیب هایم را به من بنمایاند به این خاطر می گویم  که گلهای شمعدانی همه

مردند و تو ادامه دادی

معلم عزیزم میدانم که تو خودت را هرگز مبرا از اشتباه وخطا نمیدانی وبارها به انتقادهای ماگوش داده اید

معلم خوبم تومی دانستید که یادگیری یک لذت است ،به شرطی که زمینه وفرصت لازم را برای چشیدن این لذات را برایم فراهم کنید

تو به من آموختی که سهم هر دانش آموز برایت اهمیت دارد

وبه ما یاددادی که هر دانش آموز و تفکراتش موضوعی برای تدریس است

و تو برای ما فرصت های مناسب برای احساس امنیت فراهم نمودی

به این خاطر بود من هم برای تو سرودم شعر زیر را :

 پرندگان سینه سرخ خواندند و خواندند و خواندند ،

اما تو معلم ادامه دادی

در آخرین ساعت روز

آخرین ساعت روز

آخرین زنگ به صدا در آمد ،

اما تو معلم

ادامه دادی

گلهای شمعدانی

روی تاقچه ی پنجره ه ها

همه مردند

اما تو معلم

ادامه داددی

آلبر ت کو لوم

روزی چون شبی تیره وتار شد اما تو چراغ های کلاس را روشن کردی

یادم آمد و کاغذ های روی میزت را به هم ریخت

اما تو فقط

پنجره را بستی

درختان کج و راست می شدند

گویی که ما را فرا می خواندند0000

اما تو گفتی :

می خواهم بگویم اما...

من دوست داشتم توبه  این گفته بنیامین فرانکلین دانشمند و نویسنده قرن هجدهم یک بار هم که شده عمل می نمودی  :

-        اگر به من بگویی فراموش می کنم

-        آگر یادم بدهی ،به خاطر می آورم

-        اگر درگیرم کنی یاد می گیرم

 

 

 

 

برای هر کاری خوب بودم، باورکن ))

((برای هر کاری خوب بودم، باورکن  ))

((برای هر کاری خوب بودم

باور کن ،هر کاری

تا اینکه آمدم اینجا پیش تو

خوب بودم

در خندیدن

ادای مرده در آوردن ،شاه بودن،

هر کاری

اما حالا فقط روز های تعطیل خوبم برای هر کار))

هسته مرکزی آموزش جهانی2004/29/11

کودکان مدرسه ای اگر آنچه را که در بالا آمده است به زبان نگویند می توان در سکوتشان ودر عکس العمل ها ورفتار هایشان در یافت

این حکایت نظام آموزشی ماست ،نظام آموزشی که خنده را بر لبهای دانش آموزان جراحی مکند

کودک شاد ، بر انرژی ،فعال،جستجو گر پای به مدرسه می نهد و پس از مدتی سکوت و آرامشی کاذب بر رفتار واعمالش حاکم می شود اطرافیان همه می گویند از روزی که به مدرسه رفته مودب شده کمتر سوال می پرسد به مدرسه می رود وبرمی گردد خسته است راحت وآرام می خوابد

آنها نمی دانند نظام آموزشی که عدم سیالیت و انعطاف پذیری از ویژگی های آنهاست قدرت تحمل شور وشوق دانش آموزان را ندارد ،از همان روز اول مدرسه حق انتخاب رارا از او می گیرد در کلاس جای نشستنش را انتخاب می کنند ،برنامه درسی اش ،معلمش،کتاب درسی اش،همه انتخاب شده اند و او فقط باید با همه آنها کنار بیاید او در منزل از هر چیز وهر کس سوال می پرسید خط قرمزی برایش ترسیم نشده بود اما وقتی به مدرسه آمد دگر خط قرمز ها شروع شدند و او حق دارد بگوید

برای هر کاری خوب بودم

باور کن هر کاری

تااینکه آمدم اینجا پیش تو

خوب در خندیدن

در ادا در آوردن

شاه بودن

هر کاری

اما حالا فقط روزهای تعطیل خوبم

برای هر کار........

در عالم خیال برمی گردم دوران تحصیلم در مدرسه آنگاه که معلمین ما زندان بان بودندوما زندانیان  . هم به آنها سخت می گذشت و هم به ما . درس شیرین ریاضی داشتیم .نفس ها در سینه حبس آقای ..... با کوله باری از متلک ها،و برچسپ های آماده (( نفهم ،بی شعور ،کودن ،از سر می رسید ))

اولین جمله ای که با اخم می گفت بنشینید بود که از بتمرگید بد تر بود ،نه پیامی نه کلامی ......

جو کلاس جوی گورستان آسا و نتیجه آن یا دلزدگی بود یا ترک تحصیل آنهایی که  رفتند و ترک تحصیل کردند و آنهایی که ماندند و تحقیر ها وتوهین ها را تحمل کردند، نمی دانم اگر معلم شده اند آیا با همان متد وروش می خواهند به دانش آموزانشان آموزش بدهند و یا با یادگیری مداوم مانوس شده اند ومی دانند خطا های نسل گذشته را نباید تکرار کنند

اکنون که به کلاس های دوران تحصیلم نگاه می کنم بسیار تعجب می کنم که معلمین ما هیچ بهره ای از شیوه های نوین تدریس نداشته اند و معلمین ما فکر می کردند ما در دوجبهه مخالف هم قرار داریم  ، در حالی که مادر یک صف بودیم و برعلیه نادانی و جهل مبارزه می کردیم .ومعلم ما که می بایست تسهیل کننده می بود خود را دانای همه چیز دان می دانست و در انتقال دانش خست می ورزید .

و اما معلمین امروز  می دانند که:

-سهم هریک از دانش آموزانمان برای ما اهمیت دارد

-ما باید باورکنیم که دانش آموزانو تفکرات آنه موضوعی برای تدریس هستند

-اثر گذاری بر دانش آموزان بی انگیزه نیز هدف ماست

-ما کتاب را واسطه یادگیری می دانیم

-ما فرصت های مناسب برای احساس امنیت در دانش آموزان فراهم می کنیم

-ما چالش در کلاس را عاملی برای ایجاد انگیزه می دانیم

منبع:آموزش جهانی ،آموزش همه جانبه