بنمای رخ که باغ وگلستانم آرزوست بنمای لب که قند فراوانم آرزوست
(( فقریعنی گرسنگی ـ تنهایی ـ نداشتن جایی برای پناه بردن ـ محرومیت ـ تبعیض ـ سوء استفاده و بی سوادی)) می گویند یکی از عوامل توسعه نیافتگی ظلم است و اجحاف و نا برابری و آن هم ظلمی که گاه خود در حق خویش روا می داریم.
850 میلیون نفر از 6/4 میلیارد نفر بی سواد در کشورهای در حال توسعه مرا بر آن داشت تا از فقر فرهنگی بنویسم و نیاز ما به آموزش.
تربیت و آموزش دانش آموزان چون تصاویر آهسته جام یورو2004 تکرار شدنی نیست. دانش آموزی که هدفش دغدغه ای جز پاداش و جمع کردن گواهی نامه و مدرک و سند ندارد’ چگونه می تواند مهارتهای زندگی را بیاموزد. و درس آموزش مداوم را که لازم زندگی در عصر اینترنت است یاد بگیرد.
در اجلاس هزاره که در سبتامبر 2000 بر گزار شد 147 تن از سران کشوری و دولتی و 191 کشور بیانیه هزاره را که بیان کننده اهداف ویژه ای برای توسعه و کاهش فقر است پپذیرفتند و متعهد شدند تا سال 2015 باید هر دو جنبش از نظرآموزشی از حق یکسانی بر خوردار شوند.
ساختار انعطاف نا پذیر آموزش و پرورش و هدر رفتن سرمایه ها چنان عذابم می دهد. گویی همان خوره ایست که صادق هدایت می گوید و آدمی نمی تواند آن را برای دیگری باز گو کند .
فقر فرهنگی و فقر علمی چنان بر آموزش و پرورش سایه افکنده که سالها تلاش می خواهد تا تحولی عظیم ایجاد شود و نا امیدی و بی سوادی بیماری و در نتیجه بیکاری نیز از جامعه رخت بربند.
مدتی است کار برنامه ریزی چنان اسیرم کرده که مجالی برای نوشتن و مطالعه کردن نگذاشته ’از نیم شبی هم وقت دزدیدن هنر است تا کلماتی بنگارم که در اصل برای خودم فایده ای داشته باشد و بعد اگر مجالی باشد دیگری را نیز به تامل وادارد.
یک زن کلمبیایی فقر را وحشیانه ترین روش نفی انسانیت می داند و این گونه نیز توصیف می کند:
((فقر یعنی گرسنگی- تنهایی-نداشتن جایی برای پناه بردن-محرومیت- تبعیض- سوء استفاده و بی سوادی))