معلم عاشق

درباره معلمی

معلم عاشق

درباره معلمی

0000دشمنانم موزیانه خندهای فتحشان بر لب

آنچه در زیر می آید  متن است که به منا سبت پرسش مهر نگاشته شده است 

 

0000دشمنانم موزیانه خندهای فتحشان بر لب

بر من آتش بجان نازل00000

من به هر سو می دوم گریان از این بیداد

می کنم فریاد

                             ای فریاد

ای فریاد

وای بر من همچنان می سوزد این آتش

آنچه دارم یادگار و دفتر ودیوان 0000

من به دستان پر از تاول این طرف را میکنم خاموش

وز لهیب آن می روم از هوش0000

 

((مهدی اخوان ثالث]))

 

 

 

 

 

 

 

ای عموی پیر تاریخ بنویس0000

آنگاه که فین کاشان میزبان بنیان گذار دانایی بود و جهل بر مرکب سرخ قدرت سوار بود0000000000000

به نام خداوندی که تیشه تیز غفلت ما از وجود موجودش نکاهد

آنگاه که قانون محکوم بودوستم حاکم جهل ونادانی دوست و عدالت کد بسته اسیر ستم بود نوید تولد کودک اصلاحات را دادند تا علم را تاج سر کند وایمان را چراغ راه و قانون را حاکم و ستم وظلم را زندانی نماید عدالت را همکار وجهل ونادانی را از عرصه براند

 

((ای عموی پیر تاریخ بنویس))

آن گاه که نادانی بر اریکه قدرت نشست ملازمانش ریا وتزویر ودروغ واستبداد وخشونت برای بقای خویش چه چاپلوسیها که نکردند آنقدر گفتند تا نادانی مست وسرخوش فرمان قتل دانش را در فین کاشان صادر کرد

((ای عموی پیر تاریخ بنویس))

 

آنگاه که باغ شاهی فین کاشان میزبان بنیان گذار دار الفنون بود  جهل برمرکب سرخ قدرت سوار بود و آ‎نچه را که می بایست در ذهن داشته باشد در قدرت تیر وکمان و نیروی بازو ها می جست و بر اریکه ای نشسته بود که هرگز نه سزاوار آن بود جهل در کوچه پس کوچه های شهر و دیارمان آزادانه می گشت و علم و دانش در باغ شاهی فین کاشان چشم انتظار مرگ بود

این سرگذشت فقط مربوط به 150 سال پیش نیست بلکه سینه تاریخ مشحون از این فرمان هاست

ریا و تزویر و تملق دیوار هایی هستند نفوذ ناپذیر که هرگز صاحبان خرد بدان راه نبردنداصلاحات فرزندی که  در ایران دیر به دنیا آمد و پس از سالها از عمرش هنوز کودک وار می زید

((ای عموی پیر تاریخ بنویس))

آنان که در این 150 سال می خواستند بنیاد نادانی بر افکنند تفنگ بر دوش به دنبال نادانان صاحب قدرت رفتند فارغ ازاین که جامعه مهد پرورش نادانان بود آنها هرچه بیشتر کشتند کمتر نتیجه گرفتندو هرگز ندانستندتفنگ و زور آزادی بیشتر نمی آورد         

البته قومی هم در این میان به آسمان خیره شدند و این قوم خود به باغ کو وکش رسیدند ولی هرگز دست خلقان دیگر را نکشیدندو کار دنیا را به اهل دنیا وانهادند و غربیها آمدند و کردند هرچه کردند وقومی که چشم وگوش و دهان مردم بودند لب هایشان را دوختند تا شرح قصه زندگی را فقط از لب های دوخته بشنوند  و اماآانان که  مسیر را تشخیص دادند و آمدند تا با کار فرهنگی بنیاد نادانی بر افکنند چه مغیلانهایی سر زنشگر آنها شد         

ای عموی پیر تاریخ بنویس

 

آنان که به غرب رفتند و جز یاس و نا امیدی هیچ توشه وارمغانی نیاوردند      و صاحبان قلم نیز گاه به بیراه رفتند بجای اینکه (غم این خفته چند ) خواب در چشم ترشان بشکندمراین در لفظ دری را به پای خوکان ریختند

از آن روز که قائم مقام فراهانی صدر اعظم اصلاح طلب ایران در باغ نگارستان آنقدر لای نمد مالیده شد تا جانش بدر رود بی آنکه خونش ریخته شود وچند سال بعد امیر مهمان فین کاشان شد جنبش اصلاح طلب ایرانیان بارها به جای هدیه گلوله نثارش گشته است

تاریخ مشحون است از اسب دوانی تند روان مستبد و هواخواهان آنها و اصلاح طلبانی چون امیر و قائم مقام و مصدق مجال نفس کشیدن نداشتند واین ها بارز ترین نشانه های عقب افتادگی ماست

 

 

 

ای عموی پیر تاریخ بنویس

 

آنگاه که ظلم لباس عدل پوشیده بود و جور را معاون خویش نموده بود وشادی در تبعید بود و غم هر روز درجه می گرفت

آنگاه که دروغ آزاد و عدالت در زندان بود و حقیقت محکوم و فحشا وفساد رها ویله بودوسعادت فراری بود و ایمان مخفی می زیست      

آنگاه که عشق را در کنار تیرک راه بندتازیانه می زدندو کس به اندیشیدن خطر نمی کردو تبسم را بر لب ها جراحی می کردند و ترانه را بر دهان آن گاه که شوق در پستوی خانه نهان بود فرزندی متولد شد تا همگان را برهاند و او کسی نبود جز ((اصلاحات))

او متولد شدتا شاعران را بگوید بجای و صف معشوق دستانی را که کار می کنند بستا یندو جامه ای زیبا بر برقامت رعنای دین بدوزد و زمین و آسمان را چنان بهم گره بزنند تا سالها عقب ماندگی را جبران کنند

اصلاحات متولد شد تا سیاستمداران را بگوید در بازار پر فریب با اندک بضاعت صداقت نمی توان چیزی با ارزش خرید         

او متولد شد تا مارا بگوید سلطان وانهادن فرصت ها نباشیم    

او متولد شد تا طراحان برنامه  برنامه های آموزشی را بگوید مواد آموزشیتان از مواریث بی دلیل روزگار گذشته نباشد                  

او متولد شد تا به همگان بیاموزد ما که دارای مواریث مادی ومعنوی    عظیمی هستیم  مبادا  بر سر این مواریث خوابمان ببرد

         

                  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد