معلم عاشق

درباره معلمی

معلم عاشق

درباره معلمی

دنیای خالی از خشونت))

(( بر آنم که مورخان آینده به قرن ما نه به عنوان عصر اتم ، که به عنوان عصر گاندی خواهند نگریست)) (ص11 ،راه عشق ،1382) این روزها کتاب راه عشق که داستان تحول روحی ماهاتما گاندی است و به کوشش (( اکنات اسواران)) نوشته شده است مرا محسور اندیشه های ژرف و بلند گاندی نموده است به راستی باید این عصر را عصر گاندی نامید کتابی که به نظر راقم این سطور برای همه معلمین و صاحبان منصب میتواند منشا تغییر نگرش باشد کتابی که بعضی از اندیشه های بلند گاندی را بیان نموده است کودکی که : (( بسیار کم رو بوده و از مصاحبت با دیگران سخت پرهیز داشته و بهترین دوستاننش فقط کتاب هایش بوده چگونه می تواند هندوستان را نجات بخشد)) اومی گوید: (( از این ها گذشته ، ترسو بودم همواره وحشت دزدان ، ارواح ومارها ی بزرگ در دلم بود شب ها جرات خارج شدن از خانه را نداشتم از تاریکی سخت می ترسیدم خوابیدن در تاریکی برایم ناممکن بود همواره تصور میکردم ارواح از یک سو ،و دزدان از سوی دیگر و مارها از دیگر سو به سراغم می آیند پس اگر چراغی در اتاقم نمی سوخت خواب به چشمانم نمی آمد)) او بعدها گاندیی می شود که تمام زندگی اش در خدمت به مردم می گذرد و اعتقاد دارد که : (( کسی که خود را وقف خدمت میکند کوچکترین اندیشه رفاه خود را به سر راه نمی دهد بلکه آن رابه پروردگارش می سپارد و خودرا تسلیم اراده او می کند چنین فردی به هرچه که خداوند برایش بخواهد راضی است به این ترتیب خود را اسیر هر آنچه که بر سر راهش قرار گرفته ، نمی کند ، تنها چیزی را که شدیدا به آن نیاز دارد بز می گیرد و باقی را رها می کند او آرام و از خشم آزاد است و حتی هنگام ناملایمات ، آرامش ذهن از او ربوده نمی شود 0 خدمت او به حلق درست مانند نیکی ، پاداش جز انجام نیکی ندارد و به همان قانع و خشنوداست)) او میفرماید : ((چنین فردی ، نه مجاز است چیزی از مردم بپذیرد و نه مجاز است آنچه را که حقیقا مورد نیازش نیست از آن خود کند0 مالکیت مواد غذایی لباس یا اثاثیه غیر ضروری نقض این اصل است مثلا اگر می تواند بدون داشتن صندلی گذاران کند ، نباید در صدد داشتن آن باشد اگر این اصل رعایت شود فرد به سوی هرچه ساده تر کردن زندگی گام بری دارد)) او تهیه منشور و ظایف بشر را بسیار مهم تر از منشور حقوق او می دانست او پس از مشاجراتش با همسرش کاستور بای به این نتیجه می رسد که باید برای ایجاد دگرگونی در دیگران ،باید ابتدا خود را دگرگون نماید از آموزهای اوست که می گوید :(‌(من به راه های خشونت بار اعتراض دارم ،حتی اگر در مسیر نیکی از این راه ها استفاده شود نیکی حاصل از آن موقتی و گذراست ،ولی شری که نتیجه آن است، ماندگار و همیشگی است )) او هرگز به راههای میانبر خشونت آمیز اعتقاد نداشت و خود در این زمینه میگوید:‌(( من به راهای میانبر خشونت آمیز اعتقاد ندارم 0000هرچقد رهم نسبت به اهداف ارزشمند احساس همدلی و ستایش کنم ، باز مخالف سازش ناپذیری روشهای خشونت بار ، حتی در راه شرافتمند ترین آرمان ها، هستم 0000 تجربه به من آموخته است که خیر پایدار هیچ گاه نمی تواند میوه خشونت و نادرستی باشد )) انسان امروز می خواهد به آرمانهای شرافتمندانه اش برسد اما متاسفانه راه میانبر را انتخاب نموده است ودراین راه زورگفتن وخشونت از ساده ترین راههای رسیدن به این آرمانها می باشد (( گاندی که در نوشته هایش پیروز مندانه نوشته است روشی همسنگ با جنگ ولی متکی بر اخلاق پا بر عرصه وجودی نهاد )) او نافرمانی مدنی را این گونه تعریف میکند (( نافرمانی مدنی حق ذاتی همه شهروندان است اگر از چنین حقی صرف نظر کنیم ، از انسانیت دست شسته ایم نافرمانی مدنی هیچ گاه منجر به هرج ومرج نمی شود نافرمانی آشوب طلبانه است که با هرج ومرج می انجامد هر دولتی برای حفظ موجودیت خود نافرمانی های آشوب طلبانه را با توسل به زور سرکوب می کند ،اما سرکوبی نا فرمانی مدنی تلاشی است برای به بند کشیدن وجدان )) به نظر او ((لازمه مدنی بودن نافرمانی، وجود صداقت ،احترام به حریف ،خویشتنداری،و پرهیز از خوی تهاجم است 0 چنین شیوه ای باید مبتنی بر اصولی کاملا شفاف باشد و دمدمی مزاجی در آن راه ندارد ، از همه مهم تر این که نباید سو نیت یا نفرتی در پس آن نهفته باشد )) گاندی می گفت : ((بدی ،بی عدالتی و نفرت به خودی خود وجودی مستقل ندارند و تنها مادامی که ما پشتیبانشان باشیم وجود پیدا می کنند بی عدالتی بدون همکاری ما ـ چه عمدی وچه غیر عمدی ـ نمی تواند به و جود ش ادامه دهد )) ص 59 او خطاب به مردمش میگفت : (( هدف خود را به روشنی تعین کنید و با از خود گذشتگی و بدون انتظار کوچکترین لذت یا نفع شخصی و با توسل به روش های مخلصانه به آن نائل آیید حتی اگر در نگاه اول رسیدن به موفقیت از طریق خشونت قطعی جلوه کند به آن دست نیازید چرا که جز نتیجه معکوس حاصلی ندارد سلاح عشق و احترام به حریف را به کار برید ولو این که هدف ، دور و نامطمئن بنماید با تمام وجود به مبارزه دل بسپارید و هیچ بهایی را برای تلاش در جهت سعادت خلق بسیار نپندارید بدانید که هر ناکامی وشکستی ، شما را به ذخایر عمیق تری در ژرفای و جودتان راهنمایی می کند خشونت هرگز خشونت را محو نمی کند بلکه تنها بر شدت آن می افزاید ، در حالی که با پایبندی بی کم و کاست به عدم خشونت ، در اندیشه و گفتار و رفتار ، وصول به آزادی حتمی است)) او می فرمود : (( برای مشاهده رودر روی روح فراگیر و جهان گستر حقیقت ، باید قادر به عشق ورزیدن به پست ترین موجودات خلقت ، در دست به اندازه خود باشیم کسی که چنین سودایی در سر می پروراند هرگز نمی تواند خود را از هیج یک از زمینه های زندگی دور نگه دارد، از همین روست که شیفتگی من به حقیقت ،مرا به وادی سیاست کشانده است بدون کوچکترین تردید و درعین حال در نهایت خضوع می توانم بگویم کسانی که فکر میکنند مذهب را با سیاست کاری نیست ، معنی مذهب را نمی دانند)) او چقد بلند نظرانه میاندیشد که : ((برآنم که اگر یک فرد به مراتب بالای روحی برسد ، همه جهان با او صعود می کنند و اگر فردی سقوط کند ، همه جهان را به سقوط کشانده است )) این اندیشه های گهر بار در این عصر که برخورد تمدن هارا شاهدیم می تواند مرهمی بر دنیای خالی از قلب امروز باشد امروز تمدن رشدی نا متوازن داشته و از لحاظ تکنولوژی به جایی رسیده که اعجاب همگان را برانگیخته است ولی از لحاظ خلاقی سقوط نموده است ونمونه اش را امروز در دنیا شاهد هستیم مهندسینی که به نام تمرین شجاعت جوانان بیگناه را ذبح می کنند و فارغ التحصیلان دانشگاهایی که مردم را به گلوله می بنددند تا شاید به آرمانهای خود و اربا بانشان برسند به این امید که تفکرات بزرگ مردان عالم را به عنوان مواریث فرهنگی بپذیریم و آن را به کار بریم0
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد